موسیقی عشق

گدای عشق تو از هشت خلد مستغنیست __________________ اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است

موسیقی عشق

گدای عشق تو از هشت خلد مستغنیست __________________ اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است

عشقی به نام موسیقی به زندگیم وارد شد که به من معنای دیگری بخشید. در شگفتم که عشق ورزیدن به سر چشمه تمام عشق ها چه معنایی به انسان می بخشد...
(تمامی عشق ها
پله هایی برای رسیدن به آن عشق لایتناهی هستند)

آخرین مطالب

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یا سریع الرضا


  • ابوذر مهدوی نیا
  • ۰
  • ۰

ریتم و ضرب

شعر به تمام معنی کلمه موسیقی است، زیرا صرف نظر از معانی، مجموعه ای از اصوات است که در ترکیب آنها هم نظمِ ضربی هست و هم نظمِ آوایی در تک تک حروف و به همین مناسبت، صرف نظر از معنی، شنیدن بعضی شعرها حتی در زبانی که شنونده آن را نمی فهمدلذت بخش است. 
البته وقتی ملودی وارد صحنه می شود هم آوایی ها و هارمونی های صوتی جان می گیرند و اگر بعضی صوت ها هم آهنگ با معنی نباشندکلمات را تغییر می دهند.

همچنین پیوندی هست میان وزن و آهنگ و ریتم و متر و عدد (به زبان غربیان) از یک طرف و شادی و امید و خورسندی از سوی دیگر. گویی ضرب شادی را و شادی ضرب را فرا می خواند.

ضرب آهنگ نشان شادی و دلخوشی است و امید و بی خیالی و احلام شیرین و احساس سلامتی و تعادل جسمانی را تداعی می کند و از آن سو این اوصاف خودبه خود آدمی را به سوی ضرب و رقص می کشانند. آدمی از شادی به رقص می آید و از رقص شادی می گیرد.

برگرفته از کتاب «گنجینۀ آشنا» 
به قلم حسین الهی قمشه ای

  • ابوذر مهدوی نیا
  • ۰
  • ۰

موسیقی عشق...

قلب انسان مانند آلت موسیقی می‌باشد و موسیقی عظیمی در آن آرمیده است. تا در لحظه مناسبی نواخته شود و ابراز وجود کند، آهنگین‌ شود ،به سماع برخیزد و این لحظه، زمانی فرا می‌رسد که در قلب انسان عشق جاری شده باشد. فقط از طریق عشق است که این موسیقی زنده ، بیدار ، متجلی و ملموس می‌شود. وقتی موسیقی درون به جریان افتاد ناگهان احساس هارمونی و هماهنگی عمیقی بوجود می‌آید و احساس می‌کنید دیگر مانند اصوات، ناموزون نیستید بلکه نوای خوش اصوات موزون در شما جریان دارد پس هرج و مرج و آشوب درونی از بین می‌رود و جای خودرا به نظمی عظیم می‌دهد و کیفیت زندگی عوض می‌شود.

عشق شوق وافر درونی برای یکی بودن با کل است. میل باطنی برای فنا شدن در وحدانیت. پیدایش میل و اشتیاق در ما برای بازگشت به کل و یکی شدن با آن می‌باشد. عشق ملاقات مرگ و زندگی است ، ملاقاتی در نقطه اوج.

چون قلم اندر نوشتن می شتافت

چون به عشق آمد قلم برخود شکافت

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت

شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

  • ابوذر مهدوی نیا